دانلود پایان نامه ارشد حقوق ماهيت محاربه در فقه مذاهب خمسه
فهرست
چکيده1
مقدمه. 2
فصل اول. 5
کليات.. 5
1-1) معناي لغوي محاربه6
2-1) محاربه در قرآن كريم. 7
3-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اماميه12
4-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اهل سنت.. 20
فصل دوم. 21
ماهيتمحاربه. 21
1-2) مفاد آيه محاربه22
1-1-2) بررسي عنوان محاربه22
2-1-2) بررسی عنوان افساد در زمين 50
1-2-1-2) مراد از افساد در زمين. 50
2-2) جمع ميان دو عنوان محارب ومفسد فى الارض... 57
3-2) آيا افساد فی الارض به تنهايي، موضوع برای جواز حکم قتل مي باشد. 67
4-2) بررسی روايات خاصه درباره موضوع حد محارب.. 70
5-2) بررسى مسائل دخيل در تحقق عنوان محاربه108
1-5-2) بکار بردن سلاح. 108
2-5-2) تحقق خارجی ترس و ارعاب.. 115
3-5-2) قصد قتل يا سرقت.. 120
4-5-2) عموميت متعلق محاربه125
6-2) ديدگاه علمای اهل سنت در باب محارب.. 129
7-2) ديدگاه اهل سنت در باب حکم محارب.. 136
1-7-2) قائلان به حبس... 136
2-7-2) قائلان به غير حبس... 138
8-2) محارب در متون حديثي مذاهب اربعه140
9-2) آراء برخي از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم145
فصل سوم. 147
بررسی جرم محاربه با موارد مشابه. 147
1-3) محاربه و بغی. 148
1-1-3) معناي لغوي بغي. 148
2-1-3) معناي اصطلاحي بغي. 149
3-1-3) بررسی مفهوم محاربه و بغي (جرم سياسي)151
4-1-3) نظريات مختلف در مورد بغي ( جرم سياسي )156
5-1-3) آيا باغي کسي است که برامام معصوم خروج نمايد. 159
6-1-3) شرايط جنگ با بغات يا مجرمين سياسي. 161
7-1-3) رفتار با اسيران و مجروحين جنگي بغات.. 163
8-1-3) تعريف جرم سياسي از نظر حقوقدانان و مقايسه آن با بغی. 166
9-1-3) مزاياي مجرمين سياسي. 167
10-1-3) مقايسه بين محارب و باغی. 169
2-3) محاربه و تروريسم. 170
1-2-3) مفهوم تروريسم. 170
2-2-3) تعاريف گسترده تروريسم. 173
3-2-3) تعريف محدود تروريسم. 175
4-2-3) تعريف تروريسم از نظر ديدگاه هدف و عامل. 177
1-4-2-3) انواع تروريسم از نظر هدف.. 177
2-4-2-3) انواع تروريسم از نظر عامل. 178
5-2-3) تعريف حقوقي تروريسم. 180
6-2-3) مقايسه تروريسم و محارب.. 183
فصل چهارم. 186
محاربه در قوانين موضوعه ايران. 186
(4-1-1 ركن قانوني. 188
(4-1-2 ركن مادي 189
(4-1-3 عنصر معنوي 195
(4-2 ارزيابي انتقادي عملكرد قانونگذار در توسعه مفهوم محاربه197
(4-2-1 نقد و ارزيابي كلّي. 197
(4-3 زمينه و انگيزه تعميم احكام محاربه به برخي از جرايم 202
(4-4 ايرادات ناظر به تعميم حكم محاربه به برخي از جرائم 208
(4-4-1 از نظر شرع. 208
2-4-4) ديدگاه حقوقي عرفي 220
5-4) بررسي موردي جرايم در حكم محاربه225
1-5-4) جرايم در حكم محاربه در قانون مجازات اسلامي 225
6-4) بر هم زدن امنيت و ايجاد رعب و وحشت از طريق سرقت مسلحانه و قطع الطريق. 227
7-4) قيام مسلحانه عليه حکومت اسلامی 231
8-4) براندازي حكومت اسلامي. 233
9-4 ) نامزد تصدي يكي از پستهاي حساس حكومت كودتا237
10-4) تشكيل يا اداره دسته يا جمعيت غير قانوني. 239
11-4 ) تحريك نيروهاي خودي به تمرد يا تسليم. 245
12-4) همكاري با دولتهای خارجي متخاصم. 247
13-4) سوء قصد به جان رهبر يا يكي از رؤساي قواي سه گانه و مراجع بزرگ تقليد. 249
14-4) جعل اسكناس و اسناد بانكي به قصد اخلال در نظام كشور251
15-4) اجتماع و تباني بر ضد امنيت داخلي يا خارجي كشور255
16-4) تظاهر، قدرت نمايي و اقدام عليه آسايش عمومي بوسيله اسلحه257
17-4 ) راهزني در راهها و شوارع. 259
18-4) سرقت مسلحانه در شب.. 262
19-4) آتش زدن اموال به قصد مقابله با حكومت اسلامي. 265
20-4 ) نهب، غارت و اتلاف اموال با قهر و غلبه267
منابع. 269
مقدمه
طرح مسأله
در شريعت , جرايم به محظورات شرعي که خداوند متعال از آنها به وسيله حد يا تعزير منع کرده است تعريف شده اند . و محظور, عبارت است از انجام فعلي که از آن نهي شده و يا ترک فعلي که به آن امر شده است . پس جرم , انجام عملي است که حرام و داراي مجازات است و يا ترک فعلي است که شرع انور به تحريم و مجازات بر آن تصريح کرده است . جرم در ميان پديده هاي گوناگون اجتماعي نيز رفتاري مورد انزجار و نفرت جامعه است , که با توجه به شدت و ضعف آن , مستلزم عقوبت مي گردد . با پيروزي و به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي به رهبري حضرت امام خميني)ره)،يکي از برنامه هاي دولت اسلامي پس از استقرار نظام اسلامي وضع قوانين کيفري مبتني بر احکام شرع مقدس و لغو مقررات مغاير بود.طليعه اين تحول پيش از تصويب مقررات جديد با اجراي مجازاتهاي اسلامي که به موجب احکام دادگاههاي انقلاب اسلامي در همان روزهاي نخستين پيروزي انقلاب نمايان گرديد سپس با تصويب مقررات جزايي اسلامي تقسيم بندي جرايم از خلاف , جنحه وجنايت به حدود و قصاص و تعزيرات تغيير يافت . در بخش حدود , محاربه به عنوان جرمي مستقل وارد حقوق موضوعه ايران گرديد پديده مجرمانه محاربه , يکي از عناوين حقوق جزاي اسلامي مي باشد. اين مبحث در باب حدود , بين فقهاي شيعه و سنی مشهور است . در آن باب , مجازاتهاي شديد از سوي شارع مقدس بيانگر اهميتي است که شارع , براي صيانت مردم , تامين امنيت و آسايش جامعه قائل است . به علت جديد التاسيس بودن اين موضوع ومباحثي که پيرامون ماهيت و نحوه اجراي آن در فقه اماميه و اهل تسنن و مصاديق آن در عصر حاضر و نيز بررسي وجوح تشابه و تفاوت اين جرم با جرائم ديگر از قبيل بغي و ساير جرايم مخل امنيت داخلي و خارجي مطرح است لذا موضوع پايان نامه را بررسي ماهيت اين جرم در فقه مذاهب خمسه انتخاب نمودم .
سؤال اصلی و هدف تحقيق
ماهيت جرم محاربه در مذاهب اسلامی چيست، و قانون مجازات اسلامی ايران چه مواردی را شامل اين حد مي داند. و هدف اين بحث در صدد مشخص کردن موضوع حدي است که در شرع بنا به نص قرآن کريم و روايات متواتر برای محارب معين شده است.
شيوه تحقيق
شيوه تحقيق در اين پايان نامه , به طريق کتابخانه اي يا همان مطالعه نظري و بررسی نظرات مختلف فقها و حقوقدانان صاحب نظر در اين عنوان مي باشد . مجمل بودن کلام فقها در اين باب و عدم وجود سابقه اين عنوان در حقوق موضوعه وعدم تفکيک اين موضوع از جرايم عليه امنيت وآسايش عمومي و گسترش دايره شمول اعمالي که از سوي قانون گذار , در حکم محاربه شناخته شده است , از دشواريهاي اين تحقيق در اين زمينه بوده است .
سازماندهي تحقيق
اين پايان نامه در چهار فصل تدوين يافته است :
1.کليات ؛ مشتمل بر چهار بخش مي باشد که در آن به تعريف محاربه و بررسي آن در قرآن کريم و بررسي اصطلاحي آن در ديدگاه اماميه و اهل تسنن پرداخته شده است .
2.بررسي ماهيت محاربه که شامل نه بخش است , در بخش نخستين مفاد آيه محاربه مورد بررسي قرار گرفته است که خود شامل سه مبحث است که در آن عنوان محاربه و افساد في الارض به طور جداگانه مورد بحث قرار گرفته است . در بخش دوم به جمع ميان دو عنوان محارب و افساد في الارض پرداخته شده است . در بخش سوم اين موضوع مورد بحث قرار گرفته است که آيا افساد في الارض به تنهايي موضوع براي جواز حکم قتل مي باشد؟
دربخش چهارم به بررسي روايات خاصه در باب محاربه پرداخته شده است . در بخش پنجم عناوين دخيل در باب محاربه پرداخته شده است که شامل چهار مبحث مي باشد .در بخش ششم و هفتم به ديدگاه اهل سنت در باب اين جرم پرداخته شده است , وبخش هشتم عنوان محارب را در متون حديثي مذاهب اربعه را مورد بررسي قرار داده است . در بخش آخر از فصل دوم آراء برخي از مذاهب در خصوص اشرار و ترساندن مردم ذکر شده است .
3. بررسي جرم محاربه با موارد مشابه پرداخته است که شامل دو بخش مي باشد , در بخش اول عنوان محاربه با بغي مورد بررسي قرار گرفته است که شامل ده مبحث مي باشد. و بخش دوم محاربه با تروريسم مقايسه شده است که شامل شش مبحث مي باشد که در آن به تعريف تروريسم و انواع آن و همچنين مقايسه آن با جرم محاربه پرداخته شده است .
4. آخرين فصل پايان نامه به جرم محاربه در قوانين موضوعه ايران مي پردازد , که شامل بيست بخش مي باشد .
بخش اول که خود سه مبحث دارد به تعريف جرم محاربه و ارکان آن مي پردازد . بخش دوم عملکرد قانون گذار در توسعه مفهوم محاربه را مورد بررسي قرار داديم که شامل يک مبحث انتقادي مي باشد . در بخش سوم به زمينه و انگيزه تعميم احکام محاربه به برخي از جرايم در قانون پرداخته شده و در بخش چهارم که دو مبحث دارد ايرادات ناظر به تعميم حکم محاربه به برخي از جرايم ذکر شده است . بخش پنجم به بررسي موردي جرايم در حکم محاربه پرداخته شده است که شامل يک مبحث مي باشد . و از بخش ششم تا بيستم جرايم در حکم محاربه در قانون به طور جداگانه ذکر شده است و در مورد ارتباط آن با جرم محاربه بحث شده است.
فصل اول
کليات
1-1) معناي لغوي محاربه
2-1) محاربه در قرآن كريم
3-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اماميه
4-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه اهل سنت
(1-1 معناي لغوي محاربه
در ادبيات عرب محاربه مصدر باب مفاعَلَه که ماضي آن "حارَبَ" از ريشه ثلاثي مجرد حرب است. و معناى لغوى آن نقيض «سلم» يعنى آشتى است: " حرب الرجل اي سلبه المال و ترکه بلا شي".[1]
بنابراين، واژه مزبور از نوعى مقاتله (كار زار) گرفته شده كه در آن از ابزار قدرت و زور استفاده مى شود.
براساس اين تعريف بين محاربه به معناى مقاتله، و منازعه به معناى خصومت و عداوت تفاوت قائل مى شويم.زبيدى در تاج العروس گويد:حرب در برابر سلم است و اين دو واژه نقيض يكديگرند. از اين رو به «قتال»، «حرب» گفته مى شود.[2] قاموس قرآن نيز "حرب" را به معناي جنگ آورده است و به خاطر همين معنا "محراب" مسجد را که محل جنگ با شيطان و هواي نفس است به اين نام ناميده اند.[3] و علامه طباطبايي در تفسير الميزان حرب را در برابر سلم به معناي آشتي بيان نموده است .
با نگاهى به تعريف ها و عناوين فوق روشن مى شود كه ويژگى استفاده از ابزار قدرت در اظهار خصومت و دشمنى در همه آنها وجود دارد گر چه در برخى، چون و مصارعه، از سلاح استفاده نمى شود.بنابراين، استعمال واژه «حرب» در مواردى كه جنگ حقيقى و اعمال زور وجود نداشته باشد، استعمال مجازى است، مانند استعمال واژه «حرب» به معناى دشمن در جمله «أنا حربٌ لمن حاربنى» و به معناى محارب در جمله «فلان حرب فلان» و به معناى دشمن و محارب در جمله «فلان حرب لي» (فلانى دشمن و محارب من است، هرچند كه محاربش نباشد...).
بر اساس اين تعريف ها دربرخى از استعمالات واژه «حرب»، كارزار با اسلحه و ديگر ابزار آلات جنگى و قهرى، به مرحله فعليت نرسيده است ليكن دشمنى در اين گونه استعمال ها به منزله قتال و كارزار قرار گرفته است و كلام ابن منظور در جمله «فلان حرب لي، اي: عدو محارب و ان لم يكن محاربا» بيانگر همين استعمال است.[4] از اين رو در لسان العرب، واژه «حرب» را در آيه « فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه»[5] به قتل تفسير كرده است.
آرى، او در تفسير آيه «... الَّذينَ يُحارِبُونَ اللّهَ وَ رَسُولَه»[6]، اين واژه را به معصيت و نافرمانى تفسير كرده است، گويا چون وقوع جنگ حقيقى با خدا و پيامبر را نامعقول مى پنداشت كلمه «محاربه» را در آيه به معصيت تفسير كرد. ليكن ابن منظور وقتى كه به تعريف معناى محاربه از ديدگاه علما و مفسران مى پردازد، دوباره حرب را به قتال معنا مى كند و از عداوت و عصيان به استعمال سلاح و زور تعبير مى آورد.
اين معنا را مى توانيم در ساير استعمالات و مشتقات اين ماده پيدا كنيم، مانند «حربه» به معناى زوبين يا نيزه كوتاه و «حُرِبَ» به معناى همه مالش به تاراج رفت و«حارِبْ» به معناى مُسَلَّح.
2-1) محاربه در قرآن كريم
«حرب» كه ريشه محاربه است، در شش جاى قرآن به كار رفته است. علاوه بر آيه محاربه [7] كه محور بحث ماست، در آيه هاى زير نيز به چشم مى خورد:
1- فَإِن لَم تَفعَلوا فَاْذَنُوا بِحَربٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِه وَإن تُبتُم فَلَكُم رُؤوسُ اَموالِكُم لاتَظلِموُن ولاتُظلِمُون،[8]
2- كُلَّما أَوقَدُوا ناراً لِلحَربِ أَطفَأَهَا اللّهُ وَيَسعَونَ فِي الاَرضِ فَسَاداً وَاللّهُ لايُحِبُّ المُفسِدين، [9]
3- فَإمّا تَثقَفَنَّهُم فِي الحَربِ فَشَرِّدبِهِم مَن خَلفَهُم لَعَلَّهُم يَذَّكَرونَ،[10]
4- وَالَّذينَ اتَّخَذوا مَسجِداً ضِراراً وَكُفراً وَتَفريقاً بَينَ المُومِنينَ وَإرصَاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبلُ وَلَيَحلِفُنَّ إن أرَدنا اِِلّا الحُسنى وَاللّهُ يَشهَدُ إنَّهُم لَكاذِبونَ، [11]
5- فَإذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَربَ الرِّقَابِ حَتَّى إذَا أثخَنتُمُوهُم فَشُدُّوا الوَثَاقَ فَإمَّا مَنَّا بَعدُ وَإمَّا فِدَآءً حَتَّى تَضَعَ الحَربُ أوزَارَهَا ... ، [12]
با نگاهى كلى و اجمالى به تفسير اين آيات در مى يابيم كه مصداق متيقن ماده «حرب» رويارويى و مقاومت قهر آميز و مسلحانه در برابر خدا و پيامبر است.
نكات زير نيز مؤيد برداشت و تفسير ياد شده است:
الف) استعمال واضح واژه «حرب» در رويارويى مسلحانه در آيه هاى 64 از سوره مائده و 57 از سوره انفال و چهار از سوره محمد(ص).
ب) قرارگرفتن واژه «تشريد» (پراكنده كردن دشمنان حربى و پيروانشان) دركنار واژه «حرب» در آيه 57 از سوره انفال.
در خور توجه است كه در دلالت و ظهور واژه حرب بر كارزار مسلحانه فرق نمى كند كه الف و لام موجود در آن الف و لام عهد باشد يا الف و لام جنس.
ج) ذكر پيمان شكنى دشمنان خدا و مسلمانان در آيات قبل از آيه 57 سوره انفال.[13]
د) فرمان خدا به مسلمانان درباره جمع آورى نيرو و اسلحه به منظور ايجاد ترس در صفوف دشمنان در آيات پس از آيه 57 سوره انفال. [14]
ه) كنار هم قرار گرفتن اصطلاحات «فضرب الرقاب» (زدن گردن ها)، «اثخان فى القتل» (زياده روى در خونريزى)، «تشديد الوثاق» (سختگيرى نسبت به اسيران جنگى وساير موارد مشابه در آيه چهار سوره محمد.
و) تعبير «ايقاد النار» (برافروختن آتش جنگ در سوره مائده كه برجنگ و كارزار واقعى ظهور دارد.
ز) علاوه بر موارد فوق مفسران گفته اند: آيات مذكور در باره جنگ هايى است كه بين پيامبر(ص) و يهوديان مدينه (از اهل كتاب) رخ داده است مانند جنگ هاى آن حضرت با طوايف بنى نظير، بنى قينقاع، بنى قريضه و ديگر طوايف.
ح) مفسران در باره آيه ربا از سوره بقره، گفته اند: اين آيه ربا خوارانى را كه پس از فتح طائف، رباهاى باقى مانده از عهد جاهليت را همچنان از بدهكاران خود طلب مى كردند، تهديد به جنگ و استفاده از زور مى كند.
براساس روايت مقاتل، اين آيه در باره چهار برادر از اهل ثقيف (به نام هاى مسعود، عبد يا ليل، حبيب و ربيعه فرزندان عمروبن عميربن عوف ثقفى) نازل شده است زيرااينان به بنى مغيره وام مى دادند و ربا مى گرفتند. پس از آن كه پيامبر به طائف وارد شد و با مردم ثقيف صلح كرد، اين برادران اسلام آوردند و طلب باقى مانده از رباى خود رااز بنى مغيره درخواست كردند و براى رفع اختلاف خود نزد عتاب بن اسيد كارگزار رسول خدا در مكه رفتند. عتاب قضيه را براى پيامبر نوشت وخداوند در پاسخ به آنان،آيه مزبور را نازل كرد.
در شان نزول آيه مزبور نيز گفته اند: عباس و خالد بن وليد در زمان جاهليت با هم شريك بودند و معاملات ربوى با فرزندان عمروبن عمير از قبيله ثقيف داشتند و پس ازاسلام باقى مانده رباهاى قبلى را از ايشان مطالبه مى كردند كه آيه مذكور در اين مورد نازل شده است. [15]
ط) همه مفسران در تفسير آيه مسجد ضرار از سوره توبه، گفته اند: منظور از «مَن» در آيه « وَإرصَاداً لِمَن حارَبَ اللّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبلُ...» ابوعامر راهب است كه قبل ازآن بارسول خدا به محاربه و كارزار برخاست و در برانگيختن احزاب بر ضد پيامبر نقش زيادى داشت. ابوعامر پس از فتح مكه به طائف گريخت و پس از فتح طائف و اسلام آوردن اهل آن، به روم گريخت و نصرانى شد.
ابو عامر با نوشتن نامه اى به منافقان، از آنها خواست كه به ساختن مسجد برخيزند و براى جنگ و قيام بر ضد پيامبر، خود را آماده كنند واز سوي ديگر خود نيز نزد قيصر پادشاه روم رفت تا او را به جنگ عليه مدينه و بيرون راندن پيامبر(ص) از اين شهر، تشويق و ترغيب كند.[16]
در تفسير آيه مورد بحث (آيه محاربه) مفسران در شان نزول آن و به عبارت ديگر، در تشخيص حادثه اى كه سبب نازل شدن اين آيه شده است، اختلاف كرده و سه احتمال ذكر كرده اند:
1) اين آيه در باره اهل كتاب نازل شده كه پيمان شكستند و به فساد و تباهى در زمين پرداختند. ابن جرير طبرى (در تفسير كبير) اين مطلب را از ابن عباس آورده است.اگر چه طبرى از ضحاك در برخى از نصوص روايت [17]كرده است كه اين قوم راهزنى هم مى كردند.
2) ابو داود و نسايى از قول ابن عباس، و طبرى از قول حسن بصرى وعكرمه گفته اند: اين آيه در باره عموم مشركان نازل شده است و شامل مسلمانان نمى شود.[18]
3) بيشتر مفسران گفته اند كه اين آيه درباره قومى تازه مسلمان نازل شده كه بر شتران جمع آورى شده از زكات يورش بردند و ساربانان را كشتند و شتران را به تاراج بردند. فقها نيز اين قول را برگزيدند.
ظاهر همه احتمالات مزبور نشان مى دهد كه مخالفت و عصيان همراه با استفاده از زور درمفهوم محاربه اخذ شده است به استثناى روايت طبرى از ابن عباس كه مطلق است و شامل غير كارزار نيز مى شود زيرا پيمان شكنى و فساد در زمين با قتال و كارزار و به كار بردن اسلحه و زور ملازم نيست، بلكه با عصيان و محاربه معنوى هم تحقق مى يابد. ما اين مطلب را به روشنى در دومين ركن از اركان محاربه بيان خواهيم كرد. اگر چه احتمال دارد كه مراد اين روايت اشاره به فعاليت ها و اقدامات يهوديان درمحاربه با پيامبر(ص) باشد.
در مقابل آن همه نصوص و فتاوا كه بر بودن عنصر «زور و نيروى مادى» در محاربه تاكيد دارد علاوه بر مدلول لغوى ماده «محاربه» كه ذكر آن گذشت، نمى توان به روايت طبرى اعتماد كرد.
چكيده استنادات درباره ادعاى اطلاق آيه مورد بحث، به گونه اى كه مطلق خصومت و منازعه معنوى با خدا و رسولش را شامل شود، عبارت است از:
الف) بنابرآنچه از لسان العرب در تفسير جمله «فلان محارب لي» ذكر كرديم يعنى، «فلانى دشمن محارب من است هر چند محاربه اى در كار نباشد» مفهوم «محاربه» درلغت،گاه در مجرد «خصومت» به كار مى رود و اين معنا اگر چه مجازى است، اما در زبان عربى استعمال شده است. و مى دانيم كه در قرآن كريم، استعمالات مجازى، فراوان يافت مى شود. بنابراين، احتمال دارد كه مراد قرآن، معناى مجازى آن باشد و شايد مناسب ترين معنا باشد.
ب) گفته شد كه برخى چون ابن منظور محاربه مذكور در آيه را بر مجرد معصيت و نا فرمانى حمل كرده اند و فاضل جواد در تفسير خود در تاييد همين معنا گفته است:احتمال دارد محاربه با خدا و رسولش مراد باشد به اين اعتبار كه به نهى خدا و رسول ازمحاربه، گوش ندادند و گويى عدم اطاعت از نهى خدا و رسول، نوعى محاربه ورويارويى با آنها تلقى شده است.
از ديگر سو، چون عنوان محاربه در عرف، برمجرد معصيت و نافرمانى صدق نمى كند با اين توجيه كه گاه بروز اين عمل ناشى از ضعف و جهالت و نادانى است و درحقيقت مرتكب شونده، تمرد و نافرمانى يا دشمنى و خصومت با خدا را قصد نكرده است پس مراد از خصومت با خداى متعال بايد به گونه اى باشد كه بر اصرار يا تمرد واستمرار دلالت كند مانند آن كه عصيان تكرار شود يا با نپذيرفتن حكم شرع يا نپذيرفتن فرمان پيامبر يا امام همراه باشد.
ج) در روايتى از ابن عباس با قطع نظر از صحت يا سقم آن محاربه، مصداق نقض عهد و پيمان شكنى تفسير شده است.بنابراين مى توان با استفاده از روايت مزبور،محاربه را بر چنين مصداقى تطبيق داد و مفهوم آن را شامل چنين مصداقى دانست.
ليكن نكات مزبور به تنهايى براى برگرداندن مفهوم محاربه از معناى لغوى و حقيقى آن به معنايى ديگر كافى نيست. به ويژه اين كه در تفسير آيات گذشته ذكر شد كه اين ماده در مواردى استعمال شده است كه عصيان و نافرمانى همراه با توسل به زور (مبارزه مسلحانه) باشد.
3-1) اصطلاح محاربه از ديدگاه فقيهان اماميه
شيخ مفيد: هنگامى كه اهل دغاره در سرزمين اسلام سلاح كشيده و اموال مردم را تصاحب كنند، امام درمورد آنها مخير است كه آنها را با شمشير به قتل برساند، يا به دارشان بكشد تا بميرند و يا دست و پاى آنها را در خلاف جهت يكديگر قطع كند، يا آنها را از شهر به مكان ديگر تبعيد كند و كسى را مامور كند تا در هيچ مكانى مستقر نشوند، مگر اينكه آنها را از آنجا به مكانى ديگر تبعيد كنند تا زمانى كه آثار توبه و اصلاح در آنها نمايان شود. اما اگر شمشير كشيده و كسى را كشته باشند، كشتن آنان در هر حال واجب است، چه با شمشير، چه با دار زدن، تا اينكه بميرند و نبايد آنها را بر روى زمين زنده گذارد.[19]
«دغاره» به معناى ربودن است.در روايت است: «لاقطع في الدغارة المعلنة»، يعنى در ربودن ظاهر و آشكار حد قطع جارى نمى شود.
به هر حال شيخ مفيد در مورد دزدانى كه آشكارا دزدى مى كنند هنگامى كه دزدى آنها همراه با كشيدن سلاح باشد، مى فرمايد: «امام در مورد آنها در بين حدود چهارگانه اى كه در آيه شريفه آمده مخيراست» [20]، گويا وى محارب را به كسى كه براى ترساندن مردم و ربودن اموال آنها شمشير كشيده، تفسير كرده است.
حقيقت آن است كه از كلام شيخ مفيد بيش از اين استفاده نمى شود كه حكم آيه در مورد اهل «دغاره» جارى مى شود و كلام او دلالت ندارد كه عنوان «محارب» مختص به اين گروه است. لذا منافاتى ندارد كه «محارب» داراى معنايى كلى باشد كه هم شامل اهل دغاره شود و هم كسانى را كه در مقابل حكومت اسلامى قيام مسلحانه نموده اند در بر گيرد.
شيخ طوسي: ايشان به نقل اقوالى در معناى آيه پرداخته که عده اى گفته اند: مراد، اهل ذمه اى است كه نقض عهد كرده و به سرزمين دشمن بپيوندند و با مسلمانان جنگ كنند. عده اى ديگر گفته اند: مراد از آيه، مرتدين از اسلام است كه وقتى امام به آنها دست يابد، چنين مجازاتى را در مورد آنها اجرا مى كند. جميع فقها نيز گفته اند كه مراد از آيه «قطاع الطريق» است و او كسى است كه شمشير كشيده، راه ها را به قصد راهزنى نا امن مى كند.
سپس مى فرمايد:بنابر روايت اصحاب ما، مراد از آيه هر كسى است كه شمشير بكشد و مردم را بترساند، در خشكى يا دريا، درآبادى يا صحرا. نيز روايت شده كه «دزد» نيز محارب است و در برخى روايات ديگر آمده است كه مراد از آيه راهزنان هستند، چنانچه فقها نيز آن را گفته اند.[21]كلام ايشان ظهور در اين دارد كه براساس مشهور روايات عنوان و حكم محارب در آيه شريفه، مختص كسى است كه براى ترساندن مردم شمشير بكشد، و بنابر برخى از روايات، اختصاص به قطاع الطريق دارد و همچنين سارق مسلح نيز بدان ملحق شده است.همچنين شيخ طوسى در باب قطاع الطريق از كتاب خلاف گفته است:
مساله 1: محارب مذكور در آيه محاربه همان راهزنانى هستند كه سلاح بركشيده و راه را نا امن نموده اند.
همچنين وى در كتاب نهايه، ديدگاه خود در خلاف را برداشت از برخى روايات دانسته است. وى در باب حد محارب و نباش ومختلس گفته است:محارب كسى است كه سلاح بكشد و از اهل ريبه باشد، در شهر يا خارج آن در سرزمين شرك يا در سرزمين اسلام، شب يا روز، پس در هر زمانى كه اين كار را انجام دهد، او را «محارب» گويند و اگر كسى رابكشد و مال او را هم نبرد در هر حال سزايش قتل است.
در ادامه، نوع حد «محارب» را به حسب نوع جنايتى كه مرتكب شده به تفصيل بيان كرده و سپس مى گويد:
دزد نيز محارب است، پس اگر به كسى دزد بزند، جايز است كه با او بستيزد و از خود دفاع كند...
اگر گروهى راهزنى كنند و اقرار به اين عمل نمايند، حكمشان همان است كه بيان كرديم و در صورتى كه اقرار نكنند، ولى بينه برآن اقامه شود نيز حكمشان همان است. [22]
روشن است كه وى در اين كتاب نيز همان تفسير خود در مبسوط در مورد محارب را پذيرفته و راهزنان را محكوم به حكم محارب يا از مصاديق آن دانسته است.همو در تفسير تبيان، در ذيل آيه محاربه چنين نگاشته است:
محارب از نظر ما كسى است كه سلاح بكشد و راه را نا امن كند، حال چه در شهر اين عمل را انجام دهد و چه در خارج شهر. «دزد» نيز محارب است، چه در شهر و چه در غير شهر. اوزاعى و مالك و ليث ابن سعد و ابن لهيعة و شافعى و طبرى نيز با اين نظر موافقند. گروهى نيز گفته اند كه محارب، راهزن در خارج شهر است. ابوحنيفه و اصحابش از طرفداران اين نظرند و از عطاء خراسانى نيز اين نظريه نقل شده است. و معناى «يحاربون الله» جنگ با خدا، جنگ با اولياء خدا و رسول خدا است. «و يسعون فى الارض فسادا» همان سلاح كشيدن و ايجاد نا امنى در راه است، و مجازاتشان به اندازه استحقاق آنهاست. [23]
ملاحظه مي شود كه وى در اينجا محارب را مانند كتاب خلاف به معناى كسى كه شمشير بكشد به قصد ناامن كردن راه، دانسته. بنابر اين ديدگاه شيخ در مبسوط همانند نهايه است و در خلاف با تبيان همانند است.
ابن براج : محارب کسي است كه از «اهل ريبه»[24] باشد و سلاح بكشد، درخشكى يا دريا، در شهر يا غير آن، در سرزمين اسلام يا در سرزمين شرك، شب باشد يا روز.[25]
ظاهر كلام وى حاكى از آن است كه بر صرف كشيدن سلاح، اگر چه براى ترساندن مردم نباشد، عنوان محارب صادق است، مگر اينكه گفته شود: جمله «من كان من اهل الريبة» در صدر كلام وى، بر اين قيددلالت دارد كه سلاح كشيدن بايد به منظور ترساندن مردم باشد.
ابن حمزه: ايشان در فصل بيان حكم محارب گفته است: محارب كسى است كه سلاح آشكار كند، زن باشد يا مرد، در هرزمان و هر مكان كه باشد تفاوت نمى كند و اين از سه حال خارج نيست: قبل از چيره شدن بر او توبه كند، پس از چيره شدن توبه كند، نه توبه كند و نه به او دست يابند. [26]
ايشان نيز محارب را به كسى تفسير كرده كه سلاح كشيده و آن را مقيد به انگيزه ترساندن مردم، يا نا امن كردن راهها نكرده است. لذا بنابر تفسير ابن حمزه شامل صورتى كه شخص به منظور قيام بر ضدحكومت اسلامى سلاح كشيده نيز مى شود. تقسيم او نيز شاهدى است بر اين كه اين تفسير او ناظر به آيه بوده است، چرا كه در ذيل آيه آمده است: « إِلاَّ الَّذِينَ تَابُواْ مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُواْ عَلَيْهِمْ...».[27]
ابو صلاح حلبى: برنامه هاى مربوط به جهاد دو گونه است: يكى احكام حرب و محاربين و ديگرى تقسيم غنائم.
سپس انواع كسانى را كه سلطان با آنها به جنگ بر مى خيزد، ذكر نموده، مى نويسد:
اگر از دسته محاربين باشند و آنها كسانى هستند كه به قصد راهزنى و نا امن كردن راهها و كوشش براى فساد در زمين، از «دارالامن» بيرون آمده باشند زمامدار مسلمين يا هر كسى كه صلاحيت داشته باشد بايدآنها را به بازگشت به «دارالامن» دعوت كند و آنها را بترساند كه در صورت محاربه، حكم خداوند را در مورد آنها اجرا خواهد كرد. پس اگرتوبه كرده و سلاح را بر زمين گذاشتند و به دارالامن بازگشتند نمى توان آنها را مجازات كرد و الا بايد قواى اسلام يعنى هركس كه توانايى جنگ داشته باشد به آنها حمله كند و زمانى كه برآنها چيره گشت، خونشان هدر است و كشتگان مسلمانان به دست آنها شهيد محسوب مى شوند.
اما محاربان اسير، اگر در هنگام محاربه فقط مرتكب قتل شده اند و مال كسى را نگرفته اند، حاكم اسلامى بايد آنها را بكشد. اگر علاوه بر قتل، مرتكب غارت اموال نيز شده اند، حاكم بايد آنها را پس از كشتن به دار نيز بياويزد. و اگر فقط غارت كرده بودند، حاكم بايد يك دست و يك پای آنها را از چپ و راست قطع كند. و اگر نه مرتكب قتل شده و نه غارت كرده باشند، بايد آنها را زندانى يا به شهر ديگر تبعيد نمايد تامؤمن شوند و يا اگر صلاح بداند از آنها درگذرد. [28]
طبرسى: در ذيل آيه شريفه محاربه بيان مى كند كه در شان نزول آيه اختلاف است و چهار نظريه را از اهل سنت نقل مى كند كه چهارمين آن چنين است كه:آيه در مورد راهزنان نازل شده، اين نظر از بيشتر مفسرين نقل گرديده و اكثريت فقها نيز برآنند.سپس در معناى آيه مى گويد:«انما جزآء الذين يحاربون الله... مائده، آيه 33» يعنى با اولياء خداوند مى جنگند مانند آيه «يؤذون الله و رسوله» يعنى با پيامبر جنگ مى كنند و سعى در فساد بر روى زمين دارند. از اهل بيت(ع) روايت شده كه محارب هر كسى است كه سلاح كشيده و راه را نا امن كرده است، چه در شهر، چه در خارج شهر، چرا كه دزد محارب در شهر باشد يا خارج آن تفاوتى نمى كند. [29]
سيد ابوالمكارم: هركافرى كه به مخالفت با اسلام برخيزد و هركس عليه امام عادل شورش كند و اظهار مخالفت كند و از اطاعت امام سرپيچى نمايد، يا قصد تصاحب اموال مسلمانان يا كسانى كه اموالشان محترم است مانند اهل ذمه را داشته باشد و سلاح بركشد، در خشكى يا دريا، در سفر يا حضر، جهاد با او واجب است و هيچ مخالفى در اين زمينه وجود ندارد.
تعداد صفحات:263
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده (به طور نمونه) و ممکن است به دلیل انتقال به صفحه وب بعضی کلمات و جداول و اشکال پراکنده شده یا در صفحه قرار نگرفته باشد که در فایل دانلودی متن کامل و بدون پراکندگی با فرمت وردwordکه قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است.
32_1546939048_8088_3413_1392.zip0.28 MB |