دانلود پایان نامه مقايسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذير با مادران کودکان عادی
مقدمه
وجود يك جامعه سالم از نظر بهداشت روان، وابسته به سلامت اجزا کوچکتر آن جامعه مانند مجامع، گروهها و خانوادههای موجود در آن جامعه است وجود خانوادههای سالم ودارای سلامت روان ميتواند تاثير بسزايي در سلامت روانی موجود و ايجاد بهداشت روانی در آن جامعه داشته باشد، زيرا نهاد خانواده به خودی خود يک جامعه کوچک است و هر گونه تغيير مثبت يا منفی در آن، در جامعه بزرگ انسانها تاثير مستقيم و موثر دارد و ثبات و بیثباتی خانواده بطور مستقيم بر ثبات يا بیثباتی جامعه تاثير دارد.
کودک عامل گسترش نسل است و تولد هر کودک ميتواند بر پويايی خانواده اثر بگذارد، والدين و ديگر اعضای خانواده بايد تغييرات متعددی را جهت سازگاری با عضو جديد تحمل کنند. تولد يک کودک ناتوان[1] بر خانواده میتواند اثرات عميقی داشته باشد، زيرا خصوصيات کودکان و نوزادان معلول[2] حدود انتهايی رفتار است و از آنجايی که معلوليت و رفتارهای ناشی از آن امری ثابت و پايدار میباشد، اين امر بر تعاملاتی که کودک با والدين و خواهران و برادران خود دارد، تاثير میگذارد (هالاهان وکافمن[3]، 1998).
مراقبتهای اضافی که برخی از کودکان معلول به والدين تحميل میکنند، برنحوه تعامل والدين تاثير میگذارد. بروز معلوليت در فرزندان اختلالات عاطفی و مشکلات اقتصادی زيادی را در خانواده ايجاد ميکند، بنحوی که يكايك افراد خانواده دچار بحرانهايي ناشي ازوجود فرد معلول ميشوند.
روابط دچار سردی وتيرگي ميشود و روابط اجتماعي خانواده نيزمحدود ميگردد. ساير فرزندان دچار مشکلات عاطفي و اجتماعي ميگردند و بطور کلي بهداشت روانی خانواده که ضامن سلامت کودکان و سرمايههای فردی-اجتماعي است به شدت به مخاطره ميافتد هر چند خانوادههای کودکان معلول فشار روانی بیشتری را تجربه میکنند ولی سازگاری زناشویی بالاتری را از خود نشان میدهند(حسين نژاد، 1375).
در تحقيق حاضر سعي محقق بر روشن کردن اين موضوع است که آيا حضور کودک عقب مانده ذهنی در خانواده ميتواند بر سازگاری اجتماعي مادران اثرات منفي داشته باشد يا نه؟
2-1- بيان مساله
خانواده يک نظام اجتماعي است که اختلال در هر يک از اجزای و اعضاء آن کل نظام را مختل ميکند و اين نظام مختل شده به نوبه خود اختلالات مربوط به اعضاء را تشديد و مشکلات جديدی را ايجاد ميکند. با اين نگرش، معلوليت يکي از فرزندان، برتمامي خانواده و کارکردهای مختلف آن و بر يکايک اعضاء تاثير غالبا منفي باقي ميگذارد. به عبارت ديگر معلوليت فرزندی در خانواده، مانع از آن ميشود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را بنحو مطلوب داشته باشد.
از جمله اين کارکردها تامين موجبات رشد و پرورش شخصيت فرزندان، تأمين محيطی دلپذير برای اعضاء و ايجاد پايگاهی برای برقراری روابط اجتماعی خانواده با ديگران میباشد. خانواده پايگاهي برای برقراری ارتباطات اجتماعي است و برقراری ارتباط با ديگران در استحکام شبکه خويشاوندی سهم بسزايي دارد (ناصرشريعتي وداورمنش، 1374ص 117-116).
همانطور که ميدانيم انسان عادی برای حفظ و تطابق خود با محيط از انواع روشهای خودآگاه و مکانيسمهای دفاعي کمک ميگيرد. ولي هر انساني در برابر فشارها و عواملي که سبب ايجاد تنش و فشار رواني در او ميشود، دارای آستانه تحمل است و چنانچه فشارهای محيطي او بيش از اندازه شود، در نقطهای تعادل رواني او به مخاطره ميافتد (اسلامينسب، 1373ص33).
با به دنيا آمدن کودک ناتوان فشارهايي بر والدين وارد ميگردد که موجب بر هم خوردن آرامش و انسجام خانواده ميشود، در نتيجه سازش يافتگي آنان را تحت تاثير قرار ميدهد.
فابر[4] (1975) خاطر نشان میسازد که در اثر وجود کودک عقب مانده ذهنی انواع فشارهای زير به والدين و ساير اعضای خانواده تحميل میشود:
1) به تعويق افتادن تحول روانی ساير فرزندان
2) محدود شدن پيشرفت خانواده
3) وقوع بحرانهايی مانند مشکلات زناشويی، طلاق، افسردگی والدين
4) بروز احساساتی از قبيل خشم، نااميدی و احساس گناه (ترنبول وترنبول[5]، 1990 به نقل از شريفیدرآمدي ص64).
رزنبرگ ورابينسن (1990) به تاثير شرايط خانواده بر سازگاری با تولد کودک معلول اشاره مينمايد. آنها خاطر نشان ميسازند. خانوادههايي که از نظر وضعيت آموزشي، تربيتي و فرهنگي در وضعيت مناسبي نيستند و از امکانات حمايتي برخوردار نباشند و شرايط اقتصادی بدی داشته باشند، فرايند سازگاری را بخوبي طي نميکنند و دچار ناراحتي ميشوند (به نقل از ماهر،1377).
البرزی (1375) درباره تاثير کودک عقب مانده ذهني بر والدين و رويارويي پدر و مادر با کودک عقب مانده ذهني نشان ميدهد که والدين به واکنشهای مختلفي دچار ميشوند که عبارتند از:احساس خجالت (41درصد)، احساس گناه (37درصد)، پنهان کردن فرزند (10درصد).
خانواده در ارتباط با داشتن چنين فرزندی فشارهايي را تحمل ميکند که از جمله آن مواردی از قبیل نگراني برای فرزند (87درصد)، آزردگي عصبي (2/53درصد)، تاثير بر روابط خانواده (23درصد)، اختلاف زناشويي (18درصد) اشاره نمود (شريفيدرآمدی، 1381ص165-164).
فابر (1959) يکي از اولين پژوهشگراني است که انواع استرس ايجادشده در خانواده که ناشي از پي بردن به معلوليت کودک است را مورد بررسي قرار ميدهد. يکي ازرايج ترين اين استرسها، واکنش اندوه است. اين واکنش سمبل يا نشانه مرگ کودک طبيعي است. بعبارت ديگر، داشتن کودک معلول نشانه از دست دادن يک کودک طبيعي است. آگاهي از اينکه کودک آنها با مشکل متولد شده است و اين مشکل ادامه خواهديافت، فرايندي از اندوه را موجب ميشود که شبيه اندوهي است که اعضاء خانواده کودک در حال فوت با آن روبرو است.
فابر اشاره ميکند که وجود کودک معلول اغلب موجب اختلال در رشد و تعالي خانواده نيز ميشود. او ويژگي بحراني که خانواده با آن روبرو است را مانند يک توقف در چرخه زندگي خانواده تعريف ميکند که در اثر آن :
الف) رشدوتکامل خانواده کند ميشود
ب) هماهنگي ميان و ظايف اعضاء خانواده مختل ميگردد، در حاليکه در شرايط عادی اين هماهنگي موجب رشد و تکامل خانواده ميشود (ملكپور، 1369).
از عوامل فشارزا بر خانواده و والدين کودکان معلول، عوامل غير اجتنابي هستند که در برابر فعاليتها و اهداف خانواده موانعي را بوجود ميآورند، اين عوامل مشقتهای عمومي هستند که با فعاليتهای تفريحي، فرصتهای شغلي و فعاليتهای مربوط به سازمان خانواده مرتبط هستند. مک کابين و همکاران معتقدند که هم ميزان و هم انعطاف تفريح و فراغت[6] در اين خانوادهها کاهش مييابد و به همان صورت نيز به دليل کارهای زياد مسايل زماني کاهش پيدا ميکند. عوامل فشارزای ديگر ناشي از زندگي اجتماعي خانواده[7] ميباشند (حسيننژاد، 1375).
کازات و ماروين (1984)، فابر (1959) واکنشهای منفي که والدين از دوستان و همسايگان مشاهده ميکنند و همچنين خجالت و احساس شرم والدين و يا خواهران و برادران به خاطر فرزند يا برادرشان، همچنين ترس از حوادث و تصادفات نيز ميتواند منجر به انزوای اجتماعي خانواده گردند (دارلينگ و سليگمن، 1989به نقل از ايلالی،1376).
در خانوادههاي كودكان معلول مادر بيشترين دشواري و فشار را در نگهداري كودك تجربه ميكند. با حضور كودك معلول در خانواده مادر ديگر قادر نيست مانند قبل كارهايي مثل آماده كردن غذا، شستن لباسها، خريد هفتگي خانه و كمك در تكاليف مدرسه را بخوبي انجام دهد. زماني را كه صرف افراد ديگر خانواده ميكرد، كاهش مي يابد. زيرا بيشتر وقت او صرف مواظبت و تامين احتياجات كودك معلول ميشود. با دور شدن مادر از كارهاي قبلي، ساير اعضاي خانواده بيشتر احساس مسوليت ميكنند. ممكن است براي افراد ديگر خانواده، سازگاري با فشارها و امور جديد كه ناشي از وجود كودك معلول است، بسيار مشكل باشد (اديبسرشكي، 1380ص132).
3-1-اهميت وضرورت
يكي از مهمترين لوازم سلامت رواني، وجود محيط خانوادگي سالم است. اين محيط زندگي را ميتوان طوري تنظيم كرد، كه هر چند در بهبود وضع افراد، موثر نباشد لااقل موجب تخريب آنها نگردد. در جامعه ما اعتقاد بر اين است كه حمايت از نظام اجتماعي، حمايت از همه اعضاي آن ميباشد.
با توجه به آمار دانشآموزان در سال 1370 كه حدود 15ميليون نفر برآورد شده[8] وبا توجه به متوسط درصد انواع دانشآموزان استثنايي، لذا تخمين زده ميشود در كشور حدود 2ميليون دانشآموز استثنايي وجود دارد (سيفنراقي، 1380ص18).
بنابراين تعداد قابل توجهي از خانوادهها در جامعه ايراني از اثرات منفي داشتن يك كودك معلول و همچنين از بار مراقبتي بسيار زياد، فشارهاي رواني، اجتماعي و مالي ناشي از داشتن يك كودك معلول رنج ميبرند، كه اين عوامل ميتوانند، ثبات خانوادگي را برهمزده و باعث برهم ريختگي سازمان خانواده شوند. ازطرف ديگر بسياري از متخصصاني كه با افراد معلول و استثنايي كارميكنند به اهميت توجه به اين خانوادهها واقف هستند و همچنين اثرات حضور يك كودك معلول را بر پويايي يك خانواده درك ميكنند. متخصصين كودكان استثنايي از تاثير منفي و مثبت يك كودك بر خانواده باخبرند (ماهر، 1377ص626).
مادران با توجه به ساختار شخصيتي خود بيشتر احساس مسوليت و يا گاهي احساس گناه ميكنند كه اين مكانيزم، باعث كسب اطلاعات بيشتر در زمينه ناتواني و معلوليت فرزند و حمايت افراطي از كودك معلول ميشود. ازطرفي چون مادران بيشتر وقت و انرژي خود را صرف كودك ميكنند، بيشتر از پدران با همسايگان، اطرافيان و فاميل ارتباط دارند و در معرض توضيح دادن وضعيت كودك قرار ميگيرند. مادران بيشتر بر حسب مسايل هيجاني، روابط خانوادگي و خارج از خانواده واكنش نشان ميدهند (رضازاده، 1379).
مطالعاتي كه در مورد تاثير تولد يك كودك مبتلا به ناتواني بر خانواده انجام گرفته نشان ميدهد كه در مورد مادران سطوح بالايي از فشار رواني (كازاك و بكمن، 1991)، نشانگان افسردگي و از هم گسيختگي خانوادگي (بريستولگالا و كراسكوپلور،1980) و همچنين فرصت كمتري براي خود و همچنين سلامت جسمي و خلقيات سطح پايين دارند (هولرويد،1974 به نقل از منصفزاده، 1377).
درمطالعهاي كه در مورد مشكلات رواني-اجتماعي خانوادههاي كودكان معلول انجام گرفت نشان داده شده كه والدين كودكان عقب مانده ذهني و جسمي، روانرنجوري بيشتري را نسبت به خانوادهاي عادي داشتند و سازگاري زناشويي در خانوادههاي عقب مانده ذهني پايينتر بود (سينگهاي[9]، گويال[10]، پرشاد[11]، سينگهاي، واليا[12]،1990).
وقتی والدين با عقب ماندگی فرزند خود روبرو میشوند به دنبال جايی يا کسانی میگردند که آنان را در چگونگی برخورد و سازگاری با اين پديده راهنمايی نمايند. وظيفه ما کمک به والدين در جهت سازگاری و از طرفی کمک در جهت يافتن علت به منظور رهايی از احساس گناه و يا اختلافات زناشويی و غيره است (يعقوبی، 1372).
با توجه به مطالبی که مطرح شد تحقيق حاضر به مقايسه سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزشپذير با مادران کودکان عادی خواهد پرداخت. در اين پژوهش سازگاری اجتماعی در هفت بعد (انجام وظايف روزمره، شرکت در فعاليتهای اجتماعی و فوقبرنامه، روابط خويشاوندی، روابط زناشويی، نقش والدينی، روابط خانوادگی، موقعيت اقتصادی بررسی خواهد شد.
مادر نقش اساسی در حفظ تعادل روانی- اجتماعی خانواده دارد و ايجاد تنش و فشار در مادر بر ساير اعضای خانواده اثر میگذارد و با توجه به اينکه مادر نقش مهمی در سلامت روان اعضای خانواده دارد پرداختن به وضعيت مادران اهميت زيادی دارد و همچنين با توجه به اينکه در مورد سازگاری مادران کودکان عقب مانده ذهنی تحقيق صورت نگرفته است، بررسی در اين زمينه ضروری به نظر میرسد.
4-1-اهداف كلي
1-ارزیابی سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذير و مقایسه آن با سازگاری اجتماعی مادران کودکان عادی شهر كاشان
1-4-1-اهداف جزئي
تعیین ارتباط بین سازگاری اجتماعی با متغییرهای سن کودک، سن مادر، سطح تحصیلات مادر، طول مدت ازدواج، تعداد فرزندان و رتبه تولد فرزند درمادران کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر شهر کاشان
5-1- فرضيههاي پژوهش
1-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی کمتر از مادران کودکان عادی است.
2-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در انجام وظایف روزمره کمتر از مادران کودکان عادی است.
3-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در فعاليتهای اجتماعی و فوق برنامه کمتر از مادران کودکان عادی است.
4-سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط با خويشاوندان کمتر از مادران کودکان عادی است.
5-مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط زناشويی مشکلات بيشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.
6-مادران کودکان عقب مانده ذهنی در نقش والدينی مشکلات بيشتری نسبت به مادران کودکان عادی دارند.
7-از نظر سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در روابط خانوادگی بيشتر از مادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.
8-از نظر سازگاری اجتماعی مادران کودکان عقب مانده ذهنی در وضعيت اقتصادی بيشتر از مادران کودکان عادی دچار مشکل هستند.
سوالهاي پژوهش
1- آيابين سن كودك و سازگاري اجتماعي مادران كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير رابطه وجود دارد ؟
2- آيابين سن مادر و سازگاري اجتماعي مادران كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير رابطه وجود دارد ؟
3- آيابين سطح تحصیلات مادر و سازگاري اجتماعي مادران كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير رابطه وجود دارد ؟
4- آيابين طول مدت ازدواج و سازگاري اجتماعي مادران كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير رابطه وجود دارد ؟
5- آيا بين تعداد فرزندان و سازگاري اجتماعي مادران كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير رابطه وجود دارد ؟
6- آيابين رتبه تولد فرزند و سازگاري اجتماعي مادران كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير رابطه وجود دارد ؟
6-1-تعريف واژهها
1-6-1-سازگاری اجتماعی
تعريف نظری: سازگاری اجتماعی در اصطلاح، مراوده بين فرد و محيط اجتماعی تعريف شده است (ويزمن وپیکل، 1974). آرامش روانشناختی، کارایی شغلی، نشانههای جسمی و پذیرش اجتماعی از شاخصهای سازگاری اجتماعی هستند (شوهان،1993).
تعريف عملياتی: نمرهای که فرد در مقياس سازگاری اجتماعی ويزمن و پیکل بدست میآورد وخرده مقیاسهای این آزمون شامل: انجام وظايف روزمره، شرکت در فعاليتهای اجتماعی و فوقبرنامه، روابط خويشاوندی، روابط زناشويی، نقش والدينی، روابط خانوادگی، موقعيت اقتصادی میشود.
2-6-1-عقب مانده ذهنی
تعريف نظري: مهمترين مشخصة عقب ماندگي ذهني، كاركرد ذهني عمدتاً پايينتر از متوسط است كه با محدوديتهاي مهم در كاركرد انطباقي در حداقل دو مورد از مهارتهاي سازشي زير همراه است:
مراقبت از خود، زندگي خانوادگي، مهارتهاي اجتماعي و ميان فردي، بهره برداري از منابع اجتماعي، خودگرداني، مهارتهاي كاركردي تحصيلي، كار، اوقات فراغت، بهداشت و ايمني. سن شروع اختلال بايد پيش از هجده سالگي باشد (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1994ترجمه نيكخو، 1373).
3-6-1 عقب مانده ذهنی آموزش پذير
تعريف نظري: افراد اين سطح از عقب ماندگي طي سالهاي پيش دبستاني مهارتهاي اجتماعي و ارتباطي را كسب ميكنند و در سالهاي آخر نوجواني ميتوانند مهارتعاي تحصيلي حدود كلاس ششم را كسب كنند. در سالهاي بزرگسالي معمولا مهارتهاي اجتماعي و شغلي كافي را پيدا ميكنند (انجمن روانپزشكي آمريكا، 1994ترجمه نيكخو، 1373).
تعريف عملياتي: در این پژوهش به کودکی که بهره هوشی او بین 50 تا 70 باشد اطلاق میشود. بهره هوشی در پرونده تحصیلی او ثبت شده و جزء دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیرطبقه بندی شده باشد.
4-6-1-كودكان عادي
تعريف نظري: دانشآموزي كه به ظاهر نقص جسمي، رواني و شناختي قابل ملاحظهاي نداشته و در مدارس عادي به تحصيل مشغول است (رضازاده، 1379).
تعريف عملياتي: منظور دانشآموزي است كه در مدارس عادي شهر كاشان در مقطع راهنمايي به تحصيل مشغول است.
5-6-1-مادر
کسی که کودک را به دنیا آورده و در حال حاضر کودک با او زندگی میکند.
فصل دوم
پيشينه تحقيق
1-2-چهار چوب پنداشتي
اين فصل مشتمل بر چهار چوب پنداشتي و مروري بر مطالعات انجام شده ميباشد.
چهار چوب پنداشتي اين پژوهش بر اساس مفاهيم عقب ماندگي ذهني و سازگاري اجتماعي است.
عقب ماندگي ذهني بيماري نيست؛ بلكه حاصل يك فرايند بيمارگونه در مغز و با محدوديت در كاركرد هوشي و انطباقي است. علت عقب ماندگي ذهني غالبا نامشخص ميماند و پيامدهاي آن در مشكلات بيمار در كاركرد هوشي و مهارتهاي زندگي تظاهر ميكند.
در ميانه دهه 1800 بسياري از كودكان مبتلا به عقب ماندگي ذهني به مؤسسات شبانهروزي و بر اساس اين باور كه اگر اين كودكان آموزش جديدتري دريافت كنند، خواهند توانست به خانوادههاي خود باز گردند و در جامعه در سطحي بالاتر فعاليت نمايند، سپرده شدند. اين مؤسسات شبانهروزي ويژه كودكان مبتلا به عقب ماندگي در اواسط دهه 1900 به اوج خود رسيد. آگاهي مردم از شرايط پرازدحام، غيربهداشتي و در مواردي توام با سوء رفتار مؤسسات به طلوع نهضت مؤسسهزدايي منجر گرديد. از اواخر دهه 1960، كودكان معدودي به مؤسسات شبانه روزي سپرده شدهاند و مفهوم وارد كردن در محيط مدارس و بهنجارسازي در موقعيتهاي زندگي بين گروههاي طرفدار و اكثر مردم بارزتر شده است.
پس از تصويب قانون عمومي 142-94 (قانون آموزش براي همه) در 1975، سيستم مدارس عمومي موظف شدهاند كه خدمات آموزشي مناسب براي كودكان مبتلا به ناتواني فراهم كنند. اين قانون در سال 1990 تعديل و گسترده شد. در حال حاضر پيش بيني آموزش عمومي براي همه كودكان از جمله كودكان مبتلا به ناتواني از نظر قانون الزامي است و بايد در محيطي با كمترين ميزان محدوديت ارايه شود.
علاوه بر سيستم آموزشي، سيستمهاي زيادي براي حمايت از كودكان مبتلا به عقب ماندگي ذهني بوجود آمدهاند در بين آنها انجمن كودكان استثنايي و انجمن ملي براي شهروندان عقب مانده مشهورترند. شاخصترين سازمان حمايتي در اين زمينه انجمن آمريكايي عقب ماندگي ذهني است كه در آموزش عموم مردم در مورد عقب ماندگي ذهني و نيز حمايت از پژوهش و تصويب قوانين در ارتباط با عقب ماندگي ذهني بسيار مؤثر بوده است (كاپلان سادوك،1993 به نقل از پورافكاري،1382ص339).
افزايش علاقه به قرار دادن كودكان استثنايي در كنار كودكان عادي در طول سه دهه گذشته نمايانگر اين احساس در جامعه است كه همه افراد جداي از شرايط ويژهاي كه دارند بايد فرصتها و مجالهايي را جهت شكوفا ساختن هر چه بيشتر تواناييهاي خود در اختيار داشته باشند (كرك و كالاگر[13]، 1993 به نقل از كجباف، 1377).
والديني كه بايد با مشكلات يك كودك مبتلا به معلوليت شديد مقابله كنند، با دو بحران مواجه ميباشند: اولين، بحران مرگ سمبوليك كودك است كه برايشان اتفاق افتاده است. والديني كه در انتظار تولد كودكي ميباشند، به صورت اجتنابناپذير درباره كودكي كه هنوز متولد نشده است، فكر ميكنند. آنها هدفهايي نظير موفقيتها، تحصيلات و امنيت مالي براي كودك خود در نظر ميگيرند. اينگونه والدين پس از مرگ سمبوليك كودك، از بر باد رفتن آرزوها و رؤياهايشان دچار رنج ميشوند. بحران دوم كه در واقع با بحران اول متفاوت است، مسأله مراقبتهاي روزانه از كودك استثنايي ميباشد. اين انديشه كه كودك فرايند طبيعي رشد را طي نخواهد كرد و نخواهد توانست به بزرگسالي مستقل تبديل شود، بر دوش والدين سنگيني ميكند بنابراين برخي از خانوادهها قادرند خود را با مشكل داشتن كودكي كه دچار عقب ماندگي است تطبيق دهند در حالي كه ديگران دچار آشفتگي ميشوند (كرك و كالاگر، 1993 به نقل از كجباف، 1377).
تعداد صفحات:122
متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده (به طور نمونه) و ممکن است به دلیل انتقال به صفحه وب بعضی کلمات و جداول و اشکال پراکنده شده یا در صفحه قرار نگرفته باشد که در فایل دانلودی متن کامل و بدون پراکندگی با فرمت ورد wordکه قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است.
16_1547128266_5900_3413_1120.zip0.14 MB |