خانه راهنمای خرید پیگیری سفارش پشتیبانی درباره ما تماس با ما
محصولات مرتبط
دانلود مقاله معماری بررسی منطقه 5 اصفهان (سنگتراشها)
دانلود مقاله معماری بررسی منطقه 5 اصفهان (سنگتراشها)
قیمت : 111,300 تومان
آشنایی با ما
سلام دوست گرامی، از چه طریقی با ما آشنا شدید؟ بابت نظر ارزشمندتون سپاسگزاریم







ثبت نظر

دانلود مقاله معماری بررسی معماری دیکانستراکشن,فولدینگ,پیدایش کیهانی غیرخطی و پرش کیهانی

دانلود مقاله معماری بررسی معماری دیکانستراکشن,فولدینگ,پیدایش کیهانی غیرخطی و پرش کیهانی

دانلود مقاله معماری بررسی معماری دیکانستراکشن,فولدینگ,پیدایش کیهانی غیرخطی و پرش کیهانی


فهرست مطالب

عنوان صفحه

مقدمه........................................................................................................ 1

(بررسی زمینه های عام فلسفی دیکانستراکشن)

فصل اول

معماری دیکانستراکشن...................................................................................... 7

فصل دوم

معماری فولدینگ............................................................................................. 25

فصل سوم

معماری پیدایش کیهانی – غیرخطی................................................................. 41

3-1 نظریه آشفتگی.................................................................................... 45

3-2 هندسه نااقلیدس، فراکتال.................................................................... 47

3-3 نظریه پیچیدگی................................................................................... 49

3-4 معماری پرش کیهانی.......................................................................... 51

3-4-1 ضوابط معماری پرش کیهانی.................................................... 55

فصل چهارم

تالار موسیقی والت دیسنی کار فرانگ گهری (معماری پرش کیهانی)............... 64

4-1 تاریخچه............................................................................................. 65

4-2 روند طراحی....................................................................................... 66

4-3 طراحی اکوستیکی.............................................................................. 68

4-4 روند طراحی سازه ای......................................................................... 70

4-5 روند برنامه ریزی و زمان بندی پروژه................................................... 75

4-6 فضاسازی و جانمایی........................................................................... 76

4-7 نمای بیرونی........................................................................................ 78

فصل پنجم

زاهاحدید......................................................................................................... 82

5-1 پیش درآمد........................................................................................ 83

5-1-1 زاهاحدید و مدرنیته.................................................................. 86

5-2 بینش و رو معماری زاهاحدید............................................................. 95

5-2-1 برآمدن طرح از زمینسار............................................................ 97

5-3 معرفی دو کار انجام شده بر اساس بینش و روش معماری زاهاحدید... 105

5-3-1 ال.اف.وان (لندسکار تنشا 1999، وایل آم راین آلمان ............. 105

5-3-2 پارک- سوار هونهایم شمالی، استراسبورگ فرانسه................. 113

5-4 نکاتی درباره معماری زاهاحدید (در دوره ملالت)............................. 119

مؤخره............................................................................................ 132

منابع.................................................................................................. 136

مقدمه:

بررسی زمینه های عام فلسفی دیکانستراکشن

فلسفه چیست؟ فلسفه در بیان ساده خود چه وچگونه علمی است؟ به طور مختصر باید گفت : فلسفه عبارت است از پرسش فراورنده ومرز شکننده از کلی ترین چیزی که با آن مواجه هستیم. فلسفه با مفهوم اصلی در پرسش بودن پرداخته شده است و به جواب درباره پرسش از وجود ما قانع نیست بلکه به گستراندن پرسش درباره هستی روی دارد. البته اگر هستی بنیادی ترین مفهموم باشد پرسش فلسفی آن را به سان پاسخ سخت می پذیرد. درباره تاریخ فلسفه نوین از جمله آخرین مدارس فلسفی دکانستراکسیون که تابع هر منوتیک میباشد باید گفت، دکانستراکسیون به دوران مدرن تعلق دارد. آن بعد از فلسفه های مدرن جلوه کرده است و فسلفه های مدرن بعد از نیچه که ختم متافیزیک غرب را اعلام می کند و طومار فلسفه را که در بنیان با نیهیل (nihil) با هیچی سرو کار در هم می نوردد یعنی پس از آن که پایان دوره متافیزیک توسط نیچه اعلام شد ( البته بعضی ها معتقدند که خودنیچه هم فیلسوفی متافیزیکی است ) بدین گونه پرسش وجود و فلسفه وجود از هستی انسانی فلسفی طرد می شود. در تصویری که هیدگر از نیچه دارد ارجاع به تفکر نیهیلستی به مثابه دوره ای از متافیزیک غرب ارجاع می شود. پس از جنگ جهانی دوم یکی از شاگردان آقای هیدگر یعنی گادامر به هرمنوتیک نوین می پردازد که در آن بررسی شناخت و فهم آن چیزی که در برابر ما گشوده می شود (متن به مثابه هستی) شرایط تفسیر را برملا می سازد . این پرسش که آیا تفسیر که زمینه و بافت فهم را مفروض می کرد در پیش شرط های خود یعنی مسلمات و معتقدات ما شکننده و ناپایدار است خود در دامن هرمنوتیک مدرسه ای به نام دکانستراکسیون پدید آورد. در هرمنوتیک ما دریافته بودیم که هیچ تفسیر نهایی وجود ندارد چه افق های مبتنی بر سنت که فهم را امکان پذیر می سازد در مواجهه با موضوع شناخت همواره تغییر می یابد. به هر حال دکنستراکسیون ریشه های خودش را به طور مستقیم در هرمنوتیک و طرح پرسش وجود هیدگر از سویی و فراتر از آن در فلسفه نیچه و هگل دارد در آثار دریدا برای نخستین بار فلسفه و معماری دکانستراکسیون با هم آشنا می گردند .

پرسشی که درهرمنوتیک مدرن مطرح می شود این است که هنر از جمله هنر معماری در ذات خود چیست ؟ فردوسی بزرگ ماگفته است ((هنر برتر از گوهر آمد پدید)) آیا هنر گوهری دارد ؟ ذات آن چیست ؟ جوهرش چیست ؟ ارسطو در این زمینه که آیا هنر تعلیم دادنی است یا نه مطالبی مطرح می کند. آیا ذات اثر هنری را می توان به حوزه درک علمی و یا فلسفی فرا خواند؟ هرمنوتیک سخن ارسطو را به چالش دوباره فرا می خواند: به نظر می آید هنر ورای حصول و یا حتی حضور است. هنر ذاتی دارد که نه تنها به تعلیم علمی نمی آید که به تعلیم فلسفی نیز هنر غایتش در خودش است، لذا اینکه هنر چیست را نمی توان جز در هستی خود هنر درک کرد. از سویی آفرینش هنر اصیل است، به معنای واقعی کلمه یعنی از اصل و در اصل است چه هنر از آفرینش جدا نیست ، پس هنر و گوهر یکی است . از سوی دیگر در مقایسه با گوهر حقیقت از گوهر برتر است و هنر و حقیقت یکی است. حقیقت یعنی انکشاف و کشف حجاب و هنر نیز همان کشف حجاب وجود است.

از دیدگاه هگل که اولین فیلسوفی است که فلسفه هنر را به صورت سیستماتیک طرح می کند هنر بخشی از خود آگاهی است الا اینکه این خود آگاهی متعلقش اندیشه نیست بلکه صرف آفرینش هنری است.البته زایندگی هنری را می توان در مفاهیم فلسفی (philosophische begriffen ) بیاوریم اما هنر خود مفهوم نیست و انعکاس مطلق در هنر به شیوه تجلی مفهومی نیست . در سیر و تحول تاریخی، به اعتقاد هگل؛ روح و ایده مطلق با توسل به مفهوم ها، که حکایتی پشت هم دارند را درک می کند . در نظر هگل این فیسلوف و نه هنرمند است که آگاه از مفهوم طبیعت است و هم اوست که به جوهر هنر واقف است و از آفرینش هنری چون آفرینش طبیعی به نحو تام و تمام آگاهی دارد و آن خود آگاهی که با توسل به مفهوم به وجود می آید دارد .هرمنوتیک گادامر تا حدودی وفادار به درک فلسفی هنر در ایده آلیسم دیالکتیکی است .

از سوی دیگر به عقیده نیچه انسان رو به نیستی دارد و هستی ما در نیستی خلاصه می شود. این دیدگاه در دیدگاه هرمنوتیکی معاصر اثر می گذارد. وقتی همه چیز را می سازید در یک فرایند نیستی گرایانه، توزیع می شود در عمل طبیعت با دیکانستراکسیون عام با یک معماری واسازنده فراگیر مواجه هستیم. این معماری بزرگی است که دکانستراکسیون که همراه نیست انگاری حقیقت مکشوف در هنر را همچون حقیقت فلسفی تاریخی هگل نفی می کند سبب شده است تا در هنر معماری یک معجزه رخ بدهد که خود قدرت بسیار سازنده ای دارد: معماری واساختگرا

اگر پذیرفتیم که غایت کار هنری در خودش است صرف اثر هنری برای خودش منبع تفسیری هرمنوتیکی است . به عبارت دیگر، هنر در گوهر و اصل خود چونان متنی اصیل زاینده است. و عدم اعتراف صریح دکانستراکسیون به این مساله یعنی وجود پیشاپیشی و نخستین متن و مرجع اصیل در اثر هنری، از اهمیت آن نمی کاهد. دکانستراکسیون به صورت مداوم اعتقاد به جوهر ندارد. آنجایی که جوهر نمودار می شود جای گوهر و ذات نیست! سوال این است مگر هنر در خودش اصیل نیست ؟ این پارک دولاویلت خود آیا جز یک اثر هنری آن هم اصیل در معماری نیست؟

راهی نیست مگر آن که با شیوه تفکر ریشه دار فلسفی جلو برویم یعنی به شیوه ارسطویی به هنر بنگریم . هنر واثر هنری را با توسل به درک مفهوم صورت بازسازی کنیم . همچنان که در مقاله (( صورت مکان و امکان صورت ) گفته ام این واقعاً معماری است که مفاهیم فلسفی مکان را می سازد، صورت فلسفی مکان با تکیه بر امکان صورت هنری، و پیشاپیش صورت هنری معماری که در مکان رخ می دهد میسر می شود . مساله صورت یا فرم چیست ؟

صورت را به جنبه سازنده ای که از هیچ،چیزی را به شیوه تحقق می آورد اطلاق می کنند. یا به عبارت دیگر جنبه تحقق چیزی را صورت می گویند. یک چیز بالقوه اگر هم هست فقط با قابلیت خود تعیین شدنی است و آن جنبه ای که در یک چیز صرف امکان است به ماده آن چیز باز می گردد صورت این امکان و قابلیت را با ویژگی فعلیت خود معنی دار می کند : امکان یعنی امکان فعلیت و تحقق که با صورت تعریف می شود . توسعه مفهوم صورت متافیزیکی در زمینه درک معماری پست مدرن برای ما مفید می باشد. مانند یک وسیله بسیار قوی . درهای بسته را می گشاید . تنها هنگامی به مفهوم صورت متوسل شویم می توانیم با عالم هستی آشنا شویم ( صورت جنبه کمال یک پدیده است) و شناخت ما با صورت هاست از سوی دیگر این مفهوم در تمام تاریخ فلسفه ریشه دارد از جمله در فلسفه هگل: آنچه از طبیعت حاصل می شود چیزی نیست جز صورت خود آگاهی این صورت های ایده آلی است که به امکانات طبیعت پاسخ داده است و تاکید هگل بر مفهوم فعلیت Aktualitat در واقع مهم دانستن مفهوم صورت است . ما در برابر طبیعتی قرار دادیم که حتی اگر جوهر و یا گوهری هم داشته باشد هیچ گاه نمیتوان آن را شناخت مگر آن که در خود آگاهی دیالکتیکی صورت تحقق پذیرد.

در دکانستراکسیون در سازندگی های پیوسته که داریم ضمن توجه به این که معمار فیلسوف دائماً در حال ساختن مفاهیم است باید بدانیم اصل و قضیه همان تحقق هایی است که به قول ژیل دولوز ما به اصطلاح به امری موهوم می تنیم یک چیزی که در نقطه ای تیره و تار است را از نیستی در می آوریم و صورتی از هستی به آن می دهیم . و این مفهوم شبه صورت بنیادی تر از هر مفهوم دیگری برای دولوز است به هر حال این مفهوم صورت است که ما از آن مدد می گیریم حتی اگر بخواهیم کاری واساختگرایی را نقد کنیم مثلاً اگر وارد یک سالن آمفی تئاتر شویم و ردیف اول و دوم از هم یک متر فاصله داشته باشند و ردیف دوم و سوم دو متر و ناگاه ردیف سوم وچهارم، هشت متر از هم فاصله دارند. یک سرعت غیر هندسی واسازگرایانه ای را مشاهده می کنیم که تحت عنوان صورت قابل درک و تعلیم می شود با تکیه بر پرسش هستی گرایانه و فلسفی از صورت دیگر نباید در معماری دکانستراکسیون از چیزی واهمه داشته باشیم که می توان ان را نابودی شتاب آلوده اشکال مالوف نامید چرا که پرسش هستی گرایانه صورت ما را قادر می سازید تا هم سنت ها را بشکنیم و هم آن را بسازیم معماران ایرانی وفادار به سنت معماری این سرزمین بایستی بی هیچ ملاحظه ای به خلاقیت های ناشی از صور جدید ایمان آوردند و به آن روی آوردند و نهراسیم که این نوع درک از هنر معماری موجب نابودی هنر معماری بومی می شود بلکه اگر آن را به شیوه علمی و هندسی استنباط کنیم مشکلی به وجود نمی آید. پدیده هنری واسازی را نباید با ملغمه یکی پنداشت چه به هم ریختگی مطلق دکانستراکسیون نیست، هر امر اعجاب انگیز و در هم ریخته ای دکانستراکسیون نیست بلکه فقط جالب توجه است و فقط فکر می کنیم خوب است نه ! ما راه بسیار زیادی داریم تا معماری خود را بازیابی و بازسازی کنیم حتی در دیکانستراکسیون . و در این راه صدالبته صورت اصیل مبتنی بر درک مبتنی بر درک بنیادی باید در دکانستراکسیون اعمال شود.

فصل اول

معماری دیکانستراکشن

دیکسانستراکشن در فارسی به ساختار زدایی شالوده شکنی واسازی بنیان فکنی، ساختارشکنی و بن فکنی ترجمه شده است شاید این کثرت اسامی به دلیل آن باشد که دیکانستراکشن یک نگرش چند وجهی و چند معنایی به دال و مدلول و هر نوع متنی دارد و شاید هم به دلیل آن است که هنوز ابهامات و سوالات زیادی در مورد دیکانستراکشن در کشور ما وجود دارد.

از آنجایی که مبانی دیکانستراکشن مستقیماً از فلسفه دیکانستراکشن استخراج شده و به لحاظ آشنایی نسبتاً اندک معاران با فلسفه این مکتب برای استنباط معماری دیکانستراکشن ابتدا لازم است فلسفه دیکانستراکشن و مهم تر از آن، زمینه های نظری این نحله فکری تبیین شود.

در نیمه اول قرن بیستم مهم ترین مکتبی که ادامه دهنده فلسفه مدرن محسوب می شد فلسفه اصالت وجود بود ژان پل سارتر (1980-1905) فیلسوف فرانسوی پایه گذار این مکتب است او خرد گرای مدرن که توسط دارت کانت و سایر بزرگان مدرن مطرح و تبیین شده بود را اساس فلسفه خود قرار داد سارتر معتقد به خرد استعلایی (transeddental mind) است از نظر وی فرد ماهیت خودش را شکل می دهد ونباید از این عامل در مسیر شخصیت فرد غافل ماند سارتر آزادی بی قید و شرط را از امکانات ذهنی آدمی دانست به نظر او آدمی آزاد است هر چه می خواهد اختیارکند و به همین جهت است که باید او را مسئول انتخاب های خود دانست.

از نیمه دوم قرن اخیر فلسفه مدرن و مکتب اصالت وجود و خرد باوری از طرف مکتب جدید ی به نام مکتب ساختارگرایی مورد پرسش قرار گرفت این مکتب در ابتدا توسط فردیناند دو سوسور زبان شناسی سوییسی و لوی استراوس مردم شناس فرانسوی مطرح شد .

ساختارگرایی واکنشی در مقابل خرد استعلایی و ذهنیت مدرن است .

ساختارگراها معتقدند که عاملی مهم تر از ذهن وجود دارد که پیوسته مورد بی مهری قرار گرفته و آن ساختار زبان است از نظر اندیشمندان ساختارگرا می باید ساختارهای ذهن بشری را مطالعه کنیم و این ساختارها بسیار مهم هستند. ساختار ذهن مبنایش زبان است انسان به وسیله زبان با دنیای خارج مرتبط می شود هر ذهنیتی موکول به ساختار زبان است لوی استراوس زبان و ساختار ان را در فهم ماهیت ذهن آدمی سخت واجد اهمیت شمرد و گفت تحلیل ساختارهای ژرف پدیده های فرهنگی به آدمی مدد می رساند تا ساخت و کار ان را بشناسد و از این رهگذر به رموز تحولات اجتماعی و فرهنگی واقف گردد. به نظر او ساختارهای فرهنگی و انگاره های زبانی پیروی می کنند.

استراوس ماهیت بشر رسالت بشر و آزادی بشر را که سارتر مطرح کرد به زیر سوال برد از نظر استراوس سارتر موجودی است پاریسی با بینش پاریسی استراوس می گوید : ژان پل سارتر ذهنیت و شعور تکوین یفاته درمحیط های دانشگاهی پاریس را به کل بشریت در همه نقاط عالم و در سراسر تاریخ تعمیم داده و تعینات تاریخی رانادیده گرفته است. استراوس به آمریکای جنوبی سفر کرده و ساختارهای ذهنی و زبانی قبایل بومی آمازون را مطالعه نمود .پس از بازگشت کتابی به نام ذهن وحشی به رشته تحریر در اورد. از نظر

استراوس ذهن بدوی دارای منطق خاص خودش است وقویتر می باشد اگر به عقیده دکارت همه چیز آگاهانه شکل می گیرد به نظر استراوس ساختارهای فرهنگ اساطیر و اجتماع آگاهانه نیست همه آنها در ساحت ناخود آگاه شکل می گیرد و مولفی ندارد استراوس استیلای سیصد ساله ذهن استعلایی را زیر سوال برد اگر از دوره دکارت انسان موجودی الست خردورز از نظر استراوس انسان موجودی است فرهنگی و ماهیت انسان در بستر فرهنگ شکل می گیرد لذا جهت رهیافت به ماهیت بشر باید زبان فرهنگ و قومیت را مطالعه کنیم.

به طور کلی روش ساختار شناسی یافتن و کشف قوانین فعالیت بشری در چار چوب فرهنگ است که با کردار و گفتار آغاز می شود. رفتار و کردار نوعی زبان است به همین دلیل ساختار گراها ساختارهای موجود در پدیده ها را استخراج می کنند چنانچه ژان پیاژه (1980-1896) روان شناسی فرانسوی مطالعات وسیعی در مورد ساختارهای رشد ذهن کودک و شخصیت کودک انجام داد .

اگر چه مکتب ساختار گرایی فلسفه و جهان بینی مدرن را مورد شک و تردید قرار داد ولی خود این مکتب نیز مورد سوال و نقد فلاسفه پست مدرن و خصوصاً پساساختارگراها قرار گرفت. چنانچه میشل فوکو که خود از بطن ساختارگراها ظهور کرد در مورد مکتب فوق می گوید (( کلیت بخشیدن به ساختارها ما را از مسائل عینی فرهنگ و جامعه غافل می کند منطق آنها منطق خشکی است و به ما اجازه نمی دهد به هویت ها در دوران های مختلف توجه کنیم. لذا مکتب ساختارگرایی را می توان یک مکتب بینابین دو مکتب مدرن و پست مدرن تلقی کرد.

مکتب دیکانستراکشن که یکی از شاخه های مهم فلسفه پست مدرن محسوب می شود نقدی به بینش ساختارگرایی و همچنین تفکر مدرن است مکتب دیکانستراکشن جزو زیر مجموعه پسا ساختارگرایی هم محسوب می شود زیرا اکثر اندیشمندان این مکتب پرورش یافته دوره ساختارگرایی می باشند. پساساختارگراها منطق گرایی افراطی ساختار وافراط ساختارگرایان در مورد ساختار را مورد پرسش قرار می دهند. پساساختارگراها معتقدند که اهمیت و پویایی زبان باید در سیلان و ناپایداری معناها جست و جو گردد.

سوسور مدعی بود که دال و مدلول چنان با یکدیگر پیوند دارند که گویی دو روی یک سکه هستند . ولی رولان بارت فیلسوف پساساختارگرای معاصر فرانسوی در مورد دال ( دلالت کننده ) مدلول ( دلالت شونده ) معتقد است (( دال به مثابه همتا و همسفر دقیق مدلول نیست))

مکتب فکری دیکانستراکشن توسط ژاک دریدا (1930) فیلسوف معاصر فرانسوی پایه گذاری شد دریدا با ساختار گراها مخالف است و معتقد است که وقتی ما به دنبال ساختارها هستیم متغیرها غافل می مانیم فرهنگ و شیوه های قومی هر لحظه تغییر می کند پس روش ساختارگراها نمی تواند صحیح باشد دریدا از سال 1967 یعنی زمانی که سه کتاب او منتشر شد در مجامع روشنفکری و فلسفی غرب مطرح گردید . این سه کتاب عبارتند از گفتار پدیدار، نوشتار و دیگر بودگی و نوشتار شناسی. در این کتاب ها هدف اصلی دریدا حمله به ساختارگرایی استراوس و پدیدار شناسی هوسرل بود. از نظر دریدا فلسفه غرب دچار نوعی ورشکستگی است و در حال حاضر پویایی خودش را از دست داده است.

به عقیده دریدا یک متن هرگز مفهوم واقعی خودش را اشکار نمی کند زیرا مولف آن متن حضور ندارد و هر خواننده و یا هر کس که آن را قرائت کند می تواند دریافتی متفاوت از قصد و هدف مولف داشته باشد (( نوشتار مانند فرزندی است که از زهدان مادر ( مولف ) جدا شده هر خواننده ای می تواند برداشت خود را داشته باشد)).

از نظر دریدار نوشتار ابزار خوبی برای انتقال مفاهیم نیست و یک متن هرگز دقیقاً همان مفاهیمی را که در ظاهر بیان می کند ندارد متن به جای انتقال دهنده معنا یک خالق است به همین دلیل در بینش دیکانستراکشن ما در یک دنیای چندی معنایی زندگی می کنیم هر کس معنایی و استنباطی متفاوت با دیگران از پدیده های پیرامون خود قرائت میکند.

تقابل های دو تایی موضوع دیگری است که دریدا نقد کرده است تقابل های دو تایی همچون روز و شب، مرد و زن، ذهن و عین، گفتار و نوشتار، زیبا و زشت و نیک و بد همواره در فلسفه غرب مطرح بوده است زمان افلاطون تاکنون همواره یکی بر دیگری برتری داشته است ولی به نظر دریدا هیچ ارجحیتی وجود ندارد او این منطق سیاه و سفید و مسئله یا این یا آن را مردود می داند.

به عنوان مثال، در فلسفه غرب همیشه گفتار برنوشتار به دلیل حضور گوینده ارجحیت داشته است ولی به عقیده دریدا معنای متن را گوینده تعیین نمی کند بلکه شنونده و یا خواننده متن است که با توجه به ذهنیت وتجربه خود این معنا را که می تواند متفاوت از منظور و غرض گوینده یا مولف باشد مشخص می کند، لذا لزوماً گفتار بر نوشتار ارجح نیست.

باید عنوان شود که تعریف دقیق و مشخصی از دیکانستراکشن وجود ندارد زیرا هر تعریفی از دیکانستراکشن می تواند مغایر باخود دیکانستراکشن تفسیر و تاویل شود ولی در اینجا چند نمونه از مباحثی که در مورد توضیح دیکانستراکشن عنوان شده ذکر می شود.

حسینعلی نوذری نوسینده و نظریه پرداز معاصر می نویسد ((شالوده شکنی ساخت گشایی، روش یا متد تحلیل پست مدرن ، هدف آن گشودن یا باز کردن تمام ساختارها یا شالوده ها است مکتب شالوده شکنی متن را به اجزا و یا پاره های مختلف آن تفکیک کرده و آنها را از هم مجزا ساخته و عناصر متعدد و متشکله آن را پاره می کند و از این طریق تناقضات و مفروضات آن را آشکار می سازد))

دکتر محمد ضمیران مولف کتاب دریدا و متافیزیک حضور می نویسد:

((قرائت متن چیزی است شبیه بی جویی آنچه در محاق غیاب و نیسان قرار داد و این را می توان غایب بن فکنی شمرد))

دکتر ضمیران نظر دریدا را در این مورد چنین می نویسد (( بنیان فکنی روشی است که آدمی را از خواب یقین آورد دکارتی بیدار می سازد و وثوق و اطمینان خیالی را ز او سلب نموده و دغدغه تازه ای می آفریند))

خود دریدا می گوید دیکانتسراکشن کردن یک متن به معنای بیرون کشیدن منطق ها و استنباطات مغایر با خود متن است. در واقع گسترش درک مجازی است ))

به طور کلی دیکانستراکشن نوعی وارسی یک متن و استخراج تفسیرهای آشکار و پنهان از بطن متن است انی تفسیرها و تاویل ها می تواند با یکدیگر و حتی با منظور و نظر پدید آورنده متن متناقض و متفاوت باشد لذا در بینش دیکانستراکشن آنچه که خواننده استنباط و برداشت می کند و واجد اهمیت است و به تعداد خواننده، برداشتها، و استنباطات گوناگون و متفاوت وجود دارد خواننده معنی و منظور متن را مشخص می کند و نه نویسنده ساختاری ثابت در متن و یا تفسیری واحد از آن وجود ندارد . ارتباط بین دال و مدلول و رابطه بین متن و تفسیر شناور و لغزان است .

شخصی که این مباحث فلسفی را وارد عرصه معماری نمود پیتر ایزنمن معمار معاصر آمریکایی است آیزنمن نه تنها با مقالات و سخنرانی های خود بلکه با فضاها، کالبدها و محوطه سازی های متعددی که ساخته فلسفه دیکانستراکشن را به صورت یکی از مباحث اصلی معماری در طی دهه هشتاد میلادی در آورد.

آیزنمن در مقاله ای به نام ((مرز میانی)) هم فلسفه مدرن و هم معماری مدرن را به باد انتقاد گرفت. از نظر وی معماری مدرن بر اساس علم و فلسفه قرن نوزده بنا شده است . به عقیده آیزنمن بحث ارزشی هگل در مورد تز آنتی تز و سنتز دیگر در جهان امروز کار برد ندارد فیلسوفان پشت مدرن مانند نیچه، فروید هایدگر، و دریدا رابطه ما را به جهان هستی عوض کرده اند.


تعداد صفحات:135

متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن در این صفحه درج شده (به طور نمونه) و ممکن است به دلیل انتقال به صفحه وب بعضی کلمات و جداول و اشکال پراکنده شده یا در صفحه قرار نگرفته باشد که در فایل دانلودی متن کامل و بدون پراکندگی با فرمت ورد wordکه قابل ویرایش و کپی کردن می باشند موجود است.

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

13_1547126406_5894_3413_1701.zip7.88 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 110,700 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت